Web Analytics Made Easy - Statcounter

کبری افشردی مادر شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری) از نوابغ اطلاعات و عملیات دوران جنگ تحمیلی درباره شیوه تربیتی فرزنش روایت می‌کند: از کلاس چهارم به بعد با همسالانش هیئت تشکیل دادند. هفته‌ای یک روز می‌آمدند، روایت تعریف می‌کردند. قــــرآن می‌خواندند، احادیث حفظ می‌کردند، مصیبت می‌خواندند و سینه می‌زدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از کلاس ششم به بعد که به دبیرستان رفت، فعالیت‌هایش را در مسجد ادامه داد.

من از نماز جماعت بسیار خوشم می‌آمد. بچه که بودیم در تبریز مسجدی داشتیم و یک حصیر پاره‌ای آنجا انداخته بودند. من آنجا نماز می‌خواندم. پدرم هم اهل نماز اول وقت در مسجد بود، بچه‌ها را با خودش به مسجد و هیئت می‌برد. من در تربیت غلامحسین روی دو چیز حساس بودم: حلال و حرام، راستگویی و طهارت به معنای پاک بودن. می‌گفتم: مادر جان! امر دین این‌طور است و بین این دو، یعنی پاکی و ناپاکی چیز دیگری وجود ندارد.

قدیم این‌همه وسایل نبود. امروز می‌بینید بچه‌های ۴ یا ۳ ساله در مورد دین صحبت می‌کنند، حافظ قرآن هستند و مسائل شرعی‌شان را به‌راحتی می‌پرسند. جمهوری اسلامی برکت و نعمتی بود که خداوند به این مردم شیعه و مسلمان ایران ارزانی داشته است. بچه‌های امروز به‌لحاظ فضای بازی که در اختیار دارند، آگاه‌ترند. قدیم این امکان نبود. فقط یک مسجد بود، محرم، صفر و ماه رمضان، واعظ باید حساب‌شده حرف می‌زد وگرنه یا ممنوع‌المنبر می‌شد یا به ناکجاآباد می‌رفت.

یک بچه از کجا باید یاد می‌گرفت؟ یا باید پدر و مادر خیلی قوی باشند که خودشان کار کنند که این خیلی کم و نادر بود. در مدرسه هم کاری به سیاست و دین نداشتند. تنها دبیرستان علوی بود و فقط بچه‌هایی را که پدرشان پولدار بود، ثبت نام می‌کردند وگرنه هیچ وسیله‌ای نبود که بچه چیز یاد بگیرد. مگر اینکه بچه، بزرگ و عقل‌رس بشود. مثل فرزند ما یا شهدا و بزرگان دیگر که از روی کنجکاوی و هوش خودشان با کمک پدر و مادر و نشستن پای منبر‌ها چیز‌هایی آموختند.

من خودم او را به سینما می‌بردم. فیلم‌های خاصی را انتخاب می‌کردم که ضرر اخلاقی نداشته باشد. بیشتر، فیلم‌های کمدی بود. بعد که بزرگ‌تر شد، فیلم‌های جدی می‌رفتیم. آخرین فیلمی که با پدرش و اقوام رفتیم، او نیامد و بجا هم نیامد. چون فیلم زیاد خوبی نبود. بعد از آن، من هم دیگر به سینما نرفتم. رادیو داشتیم ولی تا بعد از انقلاب تلویزیون نداشتیم. کسانی که بچه‌ها با آنها رفت‌وآمد داشتند بچه‌های خوب و مؤمنی بودند. آن زمان میدان خراسان معروف به محله مؤمنین بود.

قدیم، مردم صاحب بچه‌های زیادی می‌شدند. گاهی هفت‌هشت بچه داشتند. عقیده من این بود که انسان باید توانایی‌اش را بسنجد، ببیند توانایی تربیت چند فرزند را دارد که به تربیت، آسایش، لباس، تفریح و علمش برسد. بتواند یک فرد تحصیل‌کردۀ اجتماعی را وارد جامعه کند و تا حدی هم از نظر مالی در تنگنا نباشد. می‌دانید که فقر مالی، فقر فرهنگی می‌آورد. وقتی انسان گرسنه است نمی‌تواند بهترین مطالب اجتماعی، سیاسی، دینی و... را بگیرد. تا به خودم آمدم دیدم چهار بچه دارم. همسرم موقعیت شغلی داشت، اما آدمی نبود که سوءاستفاده کند. نیاز بود که من به زندگی‌ام کمک برسانم. بالاخره بچه همه چیز می‌خواهد. آستین‌ها را بالا زدم، وارد عرصه کار شدم و بچه‌هایم را تا حدی که وسعم می‌رسید، تربیت کردم. واقعاً خدا کمک کرد؛ من کاره‌ای نیستم، تنها وسیله‌ای بودم که خدا دستم را گرفت. لباس خوب، غذای خوب، امکان تفریح و گردش و مسافرت را برای‌شان تهیه می‌کردم. تمام اینها توأم با امکان کسب علم برای بچه‌ها فراهم بود. در صورتی که همسرم خیلی مصر نبود که بچه‌ها به دانشگاه بروند. حتی در مورد دخترمان مخالفت هم می‌کرد.

با بچه‌ها صمیمی بودم و به آنها آزادی می‌دادم. اجازه می‌دادم که دوست انتخاب کنند. دوست‌های زیادی هم داشتند، اما همه‌چیز حساب‌شده بود. آن زمان مدرسه‌های دولتی فعالیت اضافی نداشتند. فقط صاف می‌رفتند سر کلاس، درسی می‌خواندند و برمی‌گشتند. یادم می‌آید، یک روز توی مدرسه گویا یک ورزش اضافه برای‌شان گذاشته بودند. نمی‌دانم چه شده بود که دیر کرده بود. من خیلی نگران شدم. هرچه به مدرسه زنگ زدم، جواب ندادند. بلند شدم و به مدرسه رفتم. درِ مدرسه بسته بود. به خانه برگشتم، دیدم که آمد. گفتم: «من نگران شدم، کجا بودی؟»

گفت: «یک ساعت ورزش اضافه برای‌مان گذاشته بودند. من یک ساعت بیشتر در مدرسه ماندم.» مرتب سر ساعت می‌رفت و سر ساعت برمی‌گشت. البته پدرش هم هوشیار بود. مراقب بچه‌ها بود. به‌هرحال باید یک نفر اینها را در خارج از محیط خانه کنترل می‌کرد. من که نمی‌توانستم. ایشان به موقع دست بچه‌ها را می‌گرفت و به مسجد می‌برد. در نماز جماعت شرکت می‌داد. ایشان هم مؤثر بود. همه چیز به کمک خداوند است، اگر حمل بر خودستایی نباشد، فکر می‌کنم بیشترین اثر را من داشتم.

منبع: ایسنا

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: شهید حسن باقری شهدای دفاع مقدس بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۶۷۴۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جدیدترین شماره مجله «خیمه» منتشر شد

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، شماره ۱۶۶ مجله خیمه در اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ به مدیرمسئولی حجت‌الاسلام محمدرضا زائری، با طرح جلدی از چهره «کلر ژوبرت»، نویسنده مسلمان شده فرانسوی، منتشر و در هفته جاری عرضه خواهد شد.

در این شماره خیمه، ۵ رویداد مهم ماه فروردین ۱۴۰۳ تحلیل شده‌اند:
اول: تحلیل شیوهٔ دعاهای متفاوت استاد شیخ حسین انصاریان از نگاه ۴ استاد حوزه و دانشگاه.
دوم: بررسی ماجرای مسجدسازی در پارک قیطریه و پاسخ به ۴پرسش آیت الله سیدمصطفی محقق داماد از نگاه ۱۷ چهرهٔ مخالف و موافق.
سوم: بررسی سخنان پُرحاشیهٔ حجت‌لاسلام پناهیان دربارهٔ پیامبر(ص) از نگاه ۳ استاد دانشگاه.
چهارم: روایتی از اشعار روضه های زنده یاد حسین بختیاری که در نوروز درگذشت از نگاه ۴ فعال هیئتی.
پنجم: برگزاری محفل صدهزار نفری قرآنی در ورزشگاه آزادی از نگاه ۱۰ فعال فرهنگی و رسانه ای.

همچنین پرونده ماه خیمه، به موضوع «اهدای عضو» و ضرورت فرهنگ سازی با نگاه عاشورایی پرداخته است؛ این پرونده شما را با ۱۲ طلبه و ۴مداحی آشنا می کند که اعضای بدنشان، به بیماران نیازمند بخشیده اند.

این شماره به مناسبت نمایشگاه کتاب نیز، به موضوعات زیر پرداخته شده است:
کتابی کاملا کاربردی برای زندگی: اثر تازه منتشرشدهٔ «تفسیر موضوعی سبک زندگی با رویکرد روایی»
مسالهٔ حجاب در ایران امروز به روایت رمان «رقص کلاغ روی شانه های مترسک.»
کتاب شعری که گم شد: روایتی از کتاب «مجموعهٔ اشعار فضائل اهل بیت» اثر شیخ کلینی
یادداشت های عاشورایی مرحوم دکتر عماد افروغ از کتاب «فریادهای خاموش»

کیانوش رضایی کد خبر: 1228613 برچسب‌ها مجله اجتماعی

دیگر خبرها

  • دانش‌آموزان نابغه ایرانی بر بام والیبال جهان ایستادند
  • روایتی کوتاه از حماسه فتح هرمز و اخراج پرتغالی‌ها از خلیج‌فارس
  • تعامل بهزیستی با مساجد برای رفع مشکلات معلولان و زنان سرپرست خانوار
  • تمرکز امسال فعالیت‌های فرهنگی بر توسعه و تقویت جلسات خانگی
  • جدیدترین شماره مجله «خیمه» منتشر شد
  • بازگشت جوانان به مسجد با میانبر ورزشی یک روحانی
  • مستند جوانمرد؛ روایتی از زندگی شهید غیرت حمیدرضا الداغی
  • روایتی از حذف قند و عوارضش، جزو پربازدیدترین‌های توییتر شد/ عکس
  • روایتی از شهید لشکر فاطمیون + فیلم
  • ببینید | روایتی از آنچه در جلسه آغازین دور جدید دادگاه منافقین گذشت